امیر نام آور

داستان من

وقتی بالاخره برای بار چهارم درس ریاضی مهندسی در یک ترم تابستان و از طریق معرفی به استاد و با لطف و عنایت ایشان و حول و قوه الهی با نمره ۱۰ پاس شد احساس کردم هیچ کاری نشد ندارد. البته از سالهای اول دانشجویی کار برنامه نویسی پروژه ای و پاره وقت را شروع کرده بودم و با شرکت های مختلف کار می کردم اما وقتی ریاضی مهندسی پاس شد داستان اصلی من شروع شد. تصمیم گرفتم شرکت خودم را داشته باشم و برای خودم کار کنم. برنامه نویسی را بلد بودم و روزی دوازده سیزده ساعت کد می زدم و لذت می بردم، آدمهای دور و برم اعتماد زیادی به من داشتند و بسیار اهل مطالعه بودم. چون مرجعی بودم برای دوستان و آشنایان که در مورد کارها و برنامه نویسی و حتی انتخاب واحدشان با من مشورت می کردند امر به من مشتبه شد و فکر کردم آدم مهمی هستم پس شرکت خودم را با همراهی دو نفر از دوستانم راه اندازی کردم. واقعا آن روزها نمی دانستم در حال ورود به سرزمین عجایب هستم. نه از بیمه و مالیات چیزی می دانستم نه از قوانین چک و اداره ی کار سر در می آوردم. نمی دانستم چطور باید همکار استخدام کرد، با مشتری مذاکره کرد یا وقتی همان ماه اول پول نداشتم اجاره دفتر را بدهم به صاحب ملک چه باید گفت. اما دنیا برای من قاعده ای دارد که یا شروع نمی کنم یا تا انتها می روم. با این که می گویند باید پل های پشت سرت را خراب نکنی ولی من همیشه در جنگ های کسب و کار پل های پشت سرم را خراب کردم تا تنها راه زنده ماندنم جنگیدن و پیشروی باشد.
حالا اما سالها گذشته و کمی پخته تر شدم. بعد از دوره ها و اموزش ها و مطالعه های فراوان حالا خیلی از قلق های کسب و کار خودم را می شناسم و بعد از راه اندازی محصولات نرم افزاری تولید شده در ایده گستران در بیش از 1000 کسب و کار دوست دارم دانسته ها و تجربیاتم را با دیگران به اشتراک بگذارم. امیدوارم بعضی از آنها گره بعضی از کسب و کارها را باز کند.

امیر نام آور

اضافه کردن نظر

امیر نام آور

امیر نام آور

من را دنبال کنید

بعضی جاها گاهی چیزهایی می نویسم که اینجا نیست، اگر علاقمند بودید در شبکه های اجتماعی من را دنبال کنید.